از شمارۀ

خرده‌رنج‌های هویت‌بخش

روزنگاریiconروزنگاریicon

نتیجه‌ی مطلوب

نویسنده: یلدا غیور

زمان مطالعه:4 دقیقه

نتیجه‌ی مطلوب

نتیجه‌ی مطلوب

برای رسیدن به معنای آنچه در این مجال خواسته می‌‌شود، یعنی همان عبارت «کار، عنصر معنابخش زندگی» باید در آغاز به آن پی برد که مفهوم کلی زندگی چیست؟ برای چه چیز؟ از کجا و به کدام سو؟

 

این، دشوارترین جدال آدمی در تمام ادوار زندگی او بوده میان خودش، جهان پیرامون و درونی که برای رسیدن به معنا سرگردان است؛ معنایی که برای آن خلق شده و همواره هم او بوده که جست‌وجوی آن نظریات گوناگون را در سر می‌پرورانده است. بشر متولد می‌شود، زندگی می‌کند و در نهایت می‌میرد. اما یک اصل وجود دارد و آن جریان زندگی‌ست. چیزی در این میانه؛ همان لحظه که آدم می‌فهمد تنها رسالتش از زنده‌بودن همان بوده. این لحظه شاید در پی تکاملی پدید می‌آید که انسان در پس تغییرها برای خود قائل شده؛ یا آنچه در ذات اوست و در سرنوشتش نوشته شده است.

 

حال چه به تغییر مدام انسان باور داشته باشیم، یا به سرنوشت و ذاتِ او، چیزی که مهم است مسیری‌ است که از ابتدا به انتهایی نادانسته می‌رسد. و کسی چه می‌داند؟ شاید این راه، همان مقصودی باشد که می‌خواستیم به آن برسیم. همان غایتی که برای آدمیزاد در نظر گرفته شده است.

 

پس نکته‌ی مهم در معنای زندگی، همان «برای چه»بودن است؛ و چراییِ وجود در دل افعالی است که در مسیر این جریان به‌دست می‌‌آید. حال اگر به عبارت نخست برگردیم باید به مفهوم واژه‌ی کار هم پی برد. اگر تنها به فعل بسنده کنیم، باید این یادداشت را بسط دهیم به هر آنچه که توسط انسان انجام شده است؛ از دم تا بازدم منتهی به مرگ، از نخستین نگاه در پس پلک‌های نیمه‌بازِ گریان تا واپسین نور که بر مردمک چشم می‌زند. همه و همه حرف‌های بی‌حاصلی می‌شود که در حوصله هیچ‌کس نیست، اگرچه ما هم به بیراهه نمی‌رویم.

 

اما اگر کار به‌مثابه شغل در نظر گرفته شود، باید از چند جهت بررسی شود؛ کار برای بلوغ خود، کار برای کمک به دیگری، کار برای کمال، کار برای لذت و کار برای معاش. آن‌طور که از ظاهر امر بر می‌آید، مورد اول، اگر خودخواهی تلقی نشود، اولین موضوع مهم است؛ یعنی آدمی در ابتدا باید به رشدی فردی برسد تا در ادامه بتواند اَعمال خواسته‌شده را تحقق بخشد. پس باید در کار خود –کار، به‌مثابه شغل– ابتدا به آن توجه کند که برای خودِ او چه تکاملی در پی خواهد داشت.

 

دومی، همان عمل برای دیگری ا‌ست. و در نهاد انسان، نوع‌دوستی به‌واقع تعبیه شده است برای این‌چنین هدفی که هم به خود او حس خوبی بدهد و هم مگر چطور دیگر می‌شود در این جهان زیست؟ بعد، اثری است که هر کاری بر جهان هستی می‌گذارد؛ چونان بال‌زدن پروانه‌ای کوچک و طغیان طوفانی شگرف به دنبال آن. پس کار، در تکامل دنیا هم دخیل است. بعدتر واژه‌ی لذت به میان می‌آید که بُعدی فردی دارد در پی حسی از رضایتِ خاطری مدام از انجام یا نتیجه‌ی کار. و مگر چیست خوشبختی جز انجام کار دلخواه برای رسیدن به نتیجه‌ی مطلوب؟

 

آنچه در انتها به‌میان می‌آید، موضوع معاش است که همه می‌دانیمش. پس سخن را به تکرار، مکدر نمی‌کنم. زیرا همه می‌دانیم گه‌گدار موضوع معاش می‌تواند تمام آنچه صحبت شد را تحت تاثیر قرار دهد و زندگی دیگر آن‌قدر درگیر آن ‌شود که در‌جست‌وجوی‌معنا‌رفتنش کاری بس عبث و بیهوده شده و تنها زنده‌بودن مقدور باشد. بگذریم.

 

هر چند همه‌ی این اصول، برای ما تداعی‌کننده‌ی معنای زندگی است اما بیایید با یک مثال، موضوع را روشن‌تر کنیم. من به‌عنوان کسی که از کودکی رویای نوشتن در سر داشتم می‌توانم به صراحت بگویم که کار من نوشتن است. من می‌دانم که یک نویسنده با نگاشتنِ حتی یک کلمه می‌تواند بر مخاطبش تاثیری بگذارد که گاه شاد شوند، یا غمگین یا متفکر؛ و با این کار، تاثیری پروانه‌وار بر جهان هستی دارد. و لذت؛ رضایت‌خاطری که با هر قلم‌برکاغذبردن و این هم‌آغوشیِ واژگان در پی هر ترکیب معنادار بر نویسنده جاری می‌شود، او را خشنود می‌سازد.

 

قضیه‌ی آخر هم که تکلیفش روشن است. این نکات برای یک پزشک هم صدق می‌کند و برای یک نقاش یا نانوا یا معمار یا نوازنده. در گردشی به سان زمین و زمان. کار، عنصر معنابخش زندگی‌ است.

یلدا غیور
یلدا غیور

برای خواندن مقالات بیش‌تر از این نویسنده ضربه بزنید.

instagram logotelegram logoemail logo

رونوشت پیوند

کلیدواژه‌ها

نظرات

عدد مقابل را در کادر وارد کنید

نظری ثبت نشده است.